داشتم به اجبار زمانه ی حاضر بخشی از زندگی نامه شیخ الرئیس را که خودشان نوشته بودند می خواندم. چیز هایی که خواندم کمی سخت بود. فقط کمی، نه بیشتر.

اینکه بدون اینکه منطق خوانده باشی از قبل سر درس منطق به بحث استاد اشکال کنی در 10 سالگی، اینکه در مورد طب بگویی چیز سختی نبود و کمتر از دو سال [به نظرم] آن را فرابگیری، اینکه همت کنی و چهل بار مابعدالطبیعه ارسطو را بخوانی به قصد فهمیدن و آخر سر با اغراض مابعد الطبیعه به کنهش پی ببری، اینکه هندسه را، مقدماتش را فقط نزد استادی بخوانی و الباقی مسائل را به استادت بیاموزی، اینکه در نجوم دستی پیداکنی و در کنار همه اینها از فقه هم غافل نشده باشی، و اینکه همه اینها را تا هجده سالگی به پایان رسانده باشی، به گمانم خیلی بیش از کمی سخت باشد و خیلی بیش از بیش نبوغ بخواهد.

و از همه مهمتر نگاهت باشد به کلیه علوم. نگاهی که منشاء و غایتش توحید است. و عرفانی که اندر آن روح را سیقل دهی، اندکی جالب است.